مَتی تَرَانا و نَراک ...

طلــــوع ســتـــــــــــاره

اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ طلــــوع ســتـــــــــــاره خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 

اعتقاد به وجود امام زمان (عليه السلام) و حجت حق از ضروريات مذهب شيعه است. ليکن در زماني که حجت الهي، در پرده‌ي غيبت به سر مي‌برد، اين پرسش مطرح مي‌شود که: ارتباط با ايشان به چه شکل خواهد بود؟ و آيا شيعيان و دوستداران حضرت مي‌توانند از نعمت ديدار ايشان بهره‌مند شوند.
مَتی تَرَانا و نَراک ...

 

اعتقاد به وجود امام زمان (عليه السلام) و حجت حق از ضروريات مذهب شيعه است. ليکن در زماني که حجت الهي، در پرده‌ي غيبت به سر مي‌برد، اين پرسش مطرح مي‌شود که: ارتباط با ايشان به چه شکل خواهد بود؟ و آيا شيعيان و دوستداران حضرت مي‌توانند از نعمت ديدار ايشان بهره‌مند شوند.

در پاسخ بايد گفت که هر کسي در سطحي، با مولاي خود ارتباط برقرار مي‌کند و گرچه مراتب اين ارتباط‌ها بي‌شمار است، اما ما تمام آن‌ها را در چند مرتبه‌ي زير خلاصه مي‌کنيم:

[1]

1- گاه ارتباط قلبي است، که دل مؤمن به قلب امام خود گره خورده و بسته و وابسته به آن مي‌گردد.

2- گاه ارتباط ديداري تحقق مي‌يابد. در اين صورت فرد موفق به ديدار مولاي خود مي‌گردد.

3- گاه ارتباط به وصال تبديل شده و مؤمن هيچ‌گاه از امام خود بريده و جدا نيست؛ که در اين صورت کامل‌ترين مراتب ارتباط براي شخص حاصل مي‌شود.

در اين گفتار به بررسي ارتباط در ظاهر و خارج که از آن به ديدار ياد شده است، مي‌پردازيم:

اهل بيت‌(عليهم السلام) مشتاق ديدار امام مهدي (عليه السلام)

همه‌ي آشنايان به ساحت آن ولي معظّم الهي، خواهان ارتباط چهره به چهره با حضرتش هستند، پيش از آن‌که از امکان ديدار بگوييم؛ به بيان گوشه‌اي از ديدگاه‌هاي ائمه اطهار‌(عليهم السلام) که خود درخواست ديدار آن عزيز را داشته‌اند، مي‌پردازيم:

1- پيامبر رحمت(صلي الله عليه و آله وسلم) از ديدار انوار ائمه‌ي اطهار‌(عليهم السلام) در شب معراج خبر مي‌دهند و آن‌گاه مي‌فرمايند:

« ... والحُجَّةُ القائم، کَأنَّهُ کوکبٌ دُرّي في وَسَطِهِم»؛[2] «... و حجت قائم را ديدم که هم‌چون ستاره‌اي پرنور در ميان ايشان مي‌درخشيد.»

آن‌گاه از جانب رب العالمين خطاب آمد:

«يا محمد، أحبِبهُ فَإنّي اُحِبُّهُ وَ اُحِبُّ مَن يحِبُّهُ»؛ «اي محمد، او را دوست بدار، همانا که من او و دوستداران او را دوست مي‌دارم.»

شايد از همين روست که حضرت رسول(صلي الله عليه و آله وسلم) از خداوند متعال تقاضاي ديدار ياوران حضرت مهدي (عليه السلام) را داشته و مي‌فرمايند:

«أللّهُمَّ لَقِّني إخواني ... اولئکَ رُفَقائيو ذَووا وُدّي وَ مَوَدَّتي و اَکرَمُ اُمَّتي عَلَی»؛[3] «پروردگارا، اي کاش من ملاقات کنم برادرانم را ... آنان رفيقان من، مورد علاقه و محبت شديد من و گرامي‌ترين افراد نزد من مي‌باشند.»

2- حضرت مولا علي (عليه السلام) در وصف ياران امام زمان (عليه السلام) مي‌فرمايند:

« ... اَوسَعُکُم کَهفاً و اَکثَرُکُم عِلماً و اَوصَلُکُم رَحِماً ... شوقاً إلی رُؤيتِهِ»؛[4] «پناه‌دهي او از همه‌ي شما گسترده‌تر و دانش او از همه‌ي شما بيشتر و رسيدگي او به خويشان از همه‌ي شما برتر است ... چقدر مشتاق ديدن اويم.»

3- امام حسن (عليه السلام) درباره‌ي مشتاقان آن ولي اعظم فرموده‌‌اند:

« طوبی لِمَن أدرَکَ أيامَهُ و سَمِعَ کَلامَهُ»؛[5] «خوشا به حال کسي که روزگار امام مهدي (عليه السلام) را درک کند و کلام آن بزرگوار را بشنود.»

4- هنگامي که از امام حسين (عليه السلام) سؤال شد، آيا مهدي (عليه السلام) به دنيا آمده‌ است؟ فرمود: «لا، وَ لَو أدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ أيامَ حَياتي»؛[6] «نه، ولي اگر او را درک کنم، تمام روزگار زندگي‌ام را به خدمت‌گزاري‌اش خواهم گذراند.»

5- امام سجاد (عليه السلام) در دعايي که به حرز آن حضرت مشهور است، از خداوند متعال اين‌چنين ديدار حضرت را تمنا مي‌نمايد:

« ... وَارزُقني رَؤيةَ قائم آل مُحَمَّد»؛[7] «و ديدار قائم آل محمد (عليه السلام) را روزي‌ام گردان.»

6- امام باقر (عليه السلام) آن‌گاه که نشانه‌هايي ويژه را در آستانه‌ي ظهور حضرت برمي‌شمارد، چنين مي‌فرمايند:

«إنّي لَو أدرَکتُ ذلکَ لَاَبقَيتُ نَفسي لِصاحِب هذا الاَمر»؛[8] «اگر آن زمانه را درک مي‌کردم، خود را براي خدمت و ياري صاحب‌الامر آماده نگه مي‌داشتم.»

7- در دعاي عهد از امام صادق (عليه السلام) عباراتي آمده که لبريز از تمناي ديدار است:

«أللّهُمَّ أرِني الطَّلعَةَ الرَّشيدَة و الغُرَّةَ الحَميدَة و اکحُل ناظِري بِنَظرَةٍ مِنّي إلَيه»؛[9] «پروردگارا، آن طلعت زيباي رشيد و آن تابنده‌ي پسنديده را به من بنماي! و چشمم را به ديدارش سرمه کش!»

الف) امکان ديدار

در عصر حضور و ظهور ائمه‌ي اطهار‌(عليهم السلام) ديدار امام به طور اجمال براي همگان ميسر بوده، ولي در دوران امامت حضرت هادي (عليه السلام) و حضرت عسکري (عليه السلام) اقداماتي براي آماده‌سازي شيعه و تغيير اين نوع ارتباط به گونه‌هاي ديگر صورت گرفت تا که اين پرده‌پوشي بر علاقه‌مندانشان سخت و ناگوار نيايد.

بعد از آن و در دوران غيبت صغراي ولي عصر (عليه السلام) مردم از طريق نايبان با آن حضرت ارتباط برقرار مي‌کرده‌اند. اما در دوران غيبت کبراي آن يگانه، دو مسئله‌ي اساسي مطرح مي‌شود: 1) نيابت؛ 2) زيارت. آن‌چه بر اساس روايات، در دوران غيبت کبرا، به طور کلي نفي مي‌شود، داعيه‌ي نيابت و سفارت خاص از جانب آن حضرت است، اما امکان زيارت آن حضرت در اين دوران، از طرق متعدد قابل اثبات است.

ب) نفي نيابت

تکذيب و ردّ مدعيان نيابت خاص حضرت ولي عصر عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف در عصر غيبت کبرا از تکاليف و وظايف مؤمنان است. شيعه‌ي اماميه معتقد است که با وفات آخرين نايب خاص آن حضرت در دوران غيبت صغرا، شيخ علي بن محمد سمري رضوان‌الله‌تعالي‌عليه، وکالت و نيابت خاص از جانب امام زمان (عليه السلام) خاتمه يافته است. در توقيعي شريف که آخرين نايب خاص امام از ساحت مقدس ولي عصر عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف دريافت داشت، اين گونه آمده‌ است:

«بسم الله الرحمن الرحيم. يا علي بن محمد سمري اعظم اللهُ أجرَ إخوانك فيك فإنّك ميّت ما بينك و بين ستّةِ أيّامٍ فاجمَع أمرك و لاتوصِ إلی أحدٍ يقومُ مقامك بعد وفاتك، فقد وقَعَت الغيبة الثّانية [التامة] فلاظهورً الّا بعد اذن الله _عزّوجل_ و ذلك بعد طول الأمد و قسوة القلوب و امتلاء الأرض جورا و سيإتي شيعتي من يدَّعي المشاهدة ألا فمنِ ادّعي المشاهدةَ قبل خروج السفياني و الصيحةِ فهو كاذب (کذّاب) مفتر و لاحولَ و لاقوة الا بالله العلي العظيم.»؛[10] «به نام خداوند بخشنده‌ي مهربان. اي علي بن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را درباه‌ي تو بزرگ فرمايد. تو در فاصله‌ي شش روز مي‌ميري. کارهاي خود را انجام بده و به هيچ کس وصيت نکن که پس از تو جانشينت باشد چون غيبت دوم (تامّه) واقع شده است و ظهوري نيست، مگر پس از اذن خداوند و آن پس از مدتي است طولاني که دل‌ها قسي و زمين از ستم پر شود و به زودي عده‌اي از شيعيان من خواهند آمد. کساني که مشاهده و ديدن مرا ادّعا کنند. آگاه باشيد هر کس قبل از خروج سفياني و صيحه‌ي آسماني ادّعا کند که مرا ديده است، او دروغ‌گوي افترا زننده است و نيست توان و نيرويي مگر از ناحيه‌ي خداوند بزرگ.»

آن‌چه بي‌ابهام، از اين روايت شريف به دست مي‌آيد، اين است که ديگر در دوران غيبت کبراي امام مهدي عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف، نيابت و سفارت خاصي که در دوران غيبت صغرا وجود داشت، هرگز ممکن و ميسر نخواهد گشت. با اين بيان، حضرت ولي عصر عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف راه را بر مدعيان نيابت و سفارت خويش به طور کلي بسته‌اند تا ديگر کسي نتواند مدعي شود که واسطه‌ي بين حضرت و مردم است و يا هر گاه بخواهد مي‌تواند با امام ارتباط برقرار کند و دستورات آن حضرت را به مردم ابلاغ نمايد!

ج) امکان زيارت

با توجه به فراواني و تعدد افرادي که در دوران غيبت صغرا و کبراي امام عصر (عليه السلام) آن حضرت را زيارت کرده‌اند، شکي نيست که ديدار امام زمان (عليه السلام) امري شدني و ممکن است. در اين‌باره سه دليل عمده بر اثبات امکان ديدار يعني دليل عقلي، نقلي و دليل عيني بيان مي‌گردد:

1- دليل عقلي

براي بيان اين استدلال پرداختن به سه مقدمه‌ي زير لازم به نظر مي‌رسد:

الف) نياز جامعه به امام و حضور ايشان، همچنان باقي است و با وقوع غيبت نياز مردم به امام از بين نمي‌رود و اگر دسترسي مردم به امام معصوم (عليه السلام) مقدور نيست به خاطر مصالحي مي‌باشد که موجب پديده‌ي غيبت گرديده است.

ب) در بحث غيبت اشاره شد که منظور از غيبت امام، خفاي عنوان و شخصيت امام (عليه السلام) است. يعني حضرت در زمان غيبت در ميان مردم به طور طبيعي رفت و آمد دارند و هر ساله در مراسم حج شرکت مي‌نمايند، و مردم ايشان را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند[11] و اين حالت تا زماني که خداوند فرمان ظهور و قيام امام را صادر نکرده، ادامه دارد.

ج) غيبت کبري از سال 329 ﻫ. ق آغاز گرديده و تا زماني که خداوند بخواهد ادامه پيدا مي‌کند، حضرت در طول غيبت کبري در همين عالم، در کره‌ي زمين، به صورت طبيعي زندگي مي‌کنند.

در نتيجه‌ي مقدمات ذکر شده، ديدن و رؤيت کسي که داراي زندگي طبيعي است و مثل ساير مردم، مسکن، خوراک، پوشاک و رفت و آمد دارد، هيچ‌گونه منع عقلي ندارد زيرا کسي که به طور طبيعي در ميان مردم به صورت ناشناس به سر مي‌برد از نظر عقل قابل ديدن است و مخفي بودن و نديدن ايشان بر خلاف انتظار و خلاف قانون طبيعي است و علت ناشناس بودن ايشان به خاطر مصالحي است که در بحث حکمت و فلسفه‌ي غيبت به آن اشاره شد.

بايد توجّه داشت که حکمت و فلسفه‌ي غيبت مبتني بر مصالح کلي و عامه است. اين مصالح کلي که مربوط به همه‌ي بشريت‌اند باعث شده‌اند تا حضرت ولي عصر (عليه السلام) از ديدگان عموم مردم مخفي باشند. بديهي است که چنين چيزي منافاتي با رؤيت آني و مقطعي بعضي افراد، در موارد نادر، بنا به مصالح خاص ندارد. چرا که فلسفه‌ي غيبت، امکان دسترسي و رؤيت عمومي امام (عليه السلام) و نيز امکان رؤيت افراد خاص به طور دايم و مداوم را نفي مي‌کند.

2- دليل نقلي (روايات)

رواياتي که دلالت بر ديدار حضرت در عصر غيبت دارد، چند دسته روايت است که عبارتند از:

الف) رواياتي که بيانگر رفت و آمد حضرت (عليه السلام) در ميان مردم و ناشناس بودن امام (عليه السلام) مي‌باشد:

امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:

«فَما تَنکِرُ هَذِهِ الأمَّةِ أن يَفعَلَ بِحُجَّتِهِ ما فَعَلَ بِيوسُفِ وَ إن يَکونُ صاحِبُکُم المَظلومُ المَجهورُ حَقُّهُ صاحِبَ هذا الأمرِ يَتَرَدَّدُ بَينَهُم وَ يَمشي في أسواقِهِم و يَطَأُ فُروشَهُم و لايَعرِفونَهُ حَتّي بإذنِ الله أن يَعرِفَهُم نَفَرٌ»؛[12] «چه شده است که اين امت غيبت صاحب الامر را انکار مي‌کنند؟ چرا نمي‌انديشند بر اين‌که خداوند آن کاري را که با يوسف (عليه السلام) کرد در مسأله‌ي غيبت با حجتش نيز انجام مي‌دهد و صاحب امر شما در حالي‌که مورد ظلم قرار گرفته و حقش انکار شده است در ميان مردم رفت و آمد مي‌کند و در بازارشان حرکت مي‌نمايد و در خانه‌هاي آنان فرود مي‌آيد در حالي‌که مردم او را نمي‌شناسد مگر اين‌که به اذن الهي خودش خود را بـراي افراد محدودي معرفي کند.»

ب) رواياتي که به طور صحيح کلمه‌ي «يرَونَهُ» را به کار برده است و دلالتش بر ديدن حضرت از سوي مردم واضح و روشن مي‌باشد. از جمله روايت زير که ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) روايت مي‌کند، حضرت در مقام بيان سنت‌هاي جاري بر پيامبران و انبياي الهي در مورد حضرت مهدي (عليه السلام)، بعد از ذکر سنت موسي بن عمران (عليه السلام) فرمود:

«... وَ أمّا سُنَّتَهُ مِن يوسفَ فالسِّتر، يَجعَلُ اللهُ بَينَهُ وَ بَينَ الخَلقِ حِجاباً يَرَونَهُ وَ لايَعرِفونَهُ»؛[13] «امّا سنت يوسف (عليه السلام) در مورد حضرت مهدي (عليه السلام) پنهان بودن او از ديدگان و ناشناس بودن او است که مردم او را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.»

ج) رواياتي که بر عده‌ي خاصي دلالت دارد که از محل زندگي حضرت آگاه‌اند. بعضي از آن‌ها بر خواص شيعه و بعضي ديگر بر خدمتگذار و متولي امور حضرت دلالت دارند:

مفضل بن عمرو از امام صادق (عليه السلام) نقل مي‌کند که ايشان فرمودند:

«إنَّ لِصاحِبِ هَذا الأمرِ غَيبَتَين أحَدُهُما طَويلٌ حتّی يَقولُ بَعضُهُم ماتَ وَ بَعضُهُم يَقولُ قُتِلَ وَ بَعضُهُم يَقولُ ذَهَبَ فَلا يَبقِی عَلی أمرِهِ مِن أصحابِهِ إلاّ نَفَرٌ يَسيرٌ لايَطَّلِعُ عَلی مَوضِعِه أحَدٌ مِن وَليّ وَ لا غَيرَهُ إلاّ المَولی الّذي يَلی أمرَهَ»؛[14] «براي صاحب اين امر دو غيبت است که يکي از آن دو طولاني است به قدري که بعضي مي‌گويند او مرده است و بعضي ديگر مي‌پندارند که او کشته شده است و بعضي خيال مي‌کنند که او رفته است و اثري از او باقي نيست! در آن زمان در زمره‌ي ياران وي افراد با وفا بسيار اندک مي‌مانند. از دوستان و غير دوستان کسي از محل او آگاهي ندارد مگر افراد ويژه‌اي که عهده‌دار کار حضرت مي‌باشند.»

با توجّه به رواياتي که در اين چند دسته ذکر گرديد روشن است که موضوع ديدار با امام زمان (عليه السلام) در زمان غيبت مورد تأييد مي‌باشد. به روايات فوق مي‌توان اقوال بعضي از بزرگان شيعه را نيز افزود.

سيد مرتضي در جواب کسي که پرسش نمود: اگر امام غايب باشد به طوري که دست هيچ کس به او نرسد، پس فرق بين وجود و عدمش چيست؟ مي‌گويد: «ما نمي‌توانيم قاطعانه بگوييم دست هيچ کس به او نمي‌رسد و هيچ بشري او را نمي‌بيند»[15] و در پاسخ ديگري مي‌گويند: «خوف امام (عليه السلام) از دشمنان و ستمگران است که از مخالفين پرهيز مي‌کند اما نسبت به اوليا و شيعيان اين مانع وجود ندارد.»

[16]

شيخ طوسي نيز در اين رابطه مي‌گويد: «ما نمي‌توانيم قاطعانه بگوييم که ايشان از همه‌ي دوستانش مخفي است.»

[17]

بنابراين اثبات مي‌‌شود که در زمان غيبت کبري عدّه‌اي از خواص خدمت ايشان مي‌رسند و ديگران نيز حضرت را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.

3- دليل عيني

بخش سوّم از دلايل امکان ديدار، وقوع خارجي ديدار مي‌باشد که مهم‌ترين و محکم‌ترين دليل به شمار مي‌رود زيرا بهترين و روشن‌ترين دليل بر امکان يک چيز وقوع آن چيز در خارج و تحقق عيني آن است که هيچ‌گونه ابهام و ترديدي را بر نمي‌تابد. اين دليل را نيز در دو دسته بندي مي‌توان بيان کرد:

الف) نقل تشرّفات

تشرّف عدّه‌ي بي‌شماري به محضر حضرت ولي عصر (عليه السلام) در طول دوران غيبت به صورت‌هاي مختلف، دليل قاطع و محسوس بر اثبات ملاقات مي‌باشد. دلايل صحت تشرفات و حکايات نقل شده از مشاهده‌ي حضرت (عليه السلام) بسيار است که به بعضي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم:

1- تعداد حکايات نقل شده، مبني بر ديدار حضرت (عليه السلام) در بيداري، از نظر کثرت «متواتر» است. لذا از بررسي اعتبار سند، بي‌نياز مي‌باشد چون بر اساس قواعد علم رجال، در تواتر، سند لحاظ نمي‌گردد.

2- بسياري از ناقلين و تشرف يافتگان جزء فقها و شخصيت‌هاي علمي و مذهبي شيعه مي‌باشند مانند علامه بحر العلوم، مقدس اردبيلي، آيت الله مرعشي نجفي، محمّدعلي فشندي تهراني و ... که بر صحت تشرف ايشان اتّفاق نظر است. در حديثي از امام حسن عسکري (عليه السلام) آمده است:

«فَإِنَّه لاعُذرَ لِأَحَدٍ في التَّشکِيکِ فِيمَا يُؤَدِيهِ عَنَّا ثِقَاتِنَا»؛[18] «جاي هيج عذري براي شيعيان و پيروان ما باقي نيست در شک و ترديد کردن به آن‌چه که افراد راست‌گو و قابل اعتماد, از ما نقل مي‌کنند.»

ب) دعاها و اذکار صادر شده از ناحيه‌ي حضرت

وجود آثار و برخي از ادعيه و اذکار منسوب به حضرت مهدي (عليه السلام) در عصر غيبت کبري، دليل ديگري برامکان ديدار مي‌باشد. زيرا اين آثار و ادعيه از راه تشرف و ملاقات با حضرت قابل انتقال بوده و ناقلين آن نيز مشخّص و شناخته شده مي‌باشند.

در برخي موارد نيز دعاهاي خاصي از حضرت نقل شده است نظير آن‌چه که «سيد بن طاووس» از زبان مطهّر حضرت هنگام سحرگاهان در سرداب سامرا نقل نموده است[19] و نيز ذکر مخصوص ايشان در حال رکوع[20] و هم‌چنين دستورالعمل چگونگي استخاره[21]، و دعاهاي مأثور از ناحيه‌ي حضرت و ... .

[22]

بنابراين، وقوع ديدار، هم از جهت دلايل محکم روايي و هم از جهت تحقق خارجي و مصداق‌يابي، پشتوانه‌ي محکم و قاطعي دارد.

د) انواع ديدار

ديدار امام زمان (عليه السلام) در دوران غيبت براي همگان در يک سطح و مرتبه اتفاق نمي‌افتد، بلکه بر دوگونه تحقق مي‌يابد:

1- ديدار امام (ملاقات بدون شناخت)؛

2- ديدار خاص (ملاقات امام همراه شناخت).

ناگفته نماند که هر گونه ديدار خود داراي مراتب و درجاتي است که هر مرتبه‌اي بستگي تامي به شخص ديدار کننده و سطح کمال او دارد.

1- ديدار عام (ملاقات بدون شناخت)

امام زمان (عليه السلام) علاوه بر حضور روحاني در تمام عوالم، در سراسر عالم مادي نيز حضور جسماني دارند؛ چنان‌چه امام علي (عليه السلام) در اين‌باره مي‌فرمايند:

« صاحبُ هذا الامرِ يتَرَدَّدُ بَينَهُم و يمشي فِي أَسواقِهِم وَ يطَأُ فَرشَهُم و لا يعرِفونَهُ حَتَّي يأذَنَ اللهُ لَهُ أن يعَرِّفَهُم نَفسَهُ ...»؛[23] «صاحب اين امر در ميان آن‌ها راه مي‌رود، در بازارهايشان رفت و آمد مي‌کند، روي فرش‌هايشان گام برمي‌دارد، ولي او را نمي‌شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به ايشان معرفي کند.»

بدين سان غيبت امام زمان (عليه السلام) به معناي نفي ديدار آن حضرت نيست، بلکه مي‌تواند به معناي نفي شناخت آن حضرت باشد. چه بسيار افرادي که در دوران غيبت آن حضرت به شرف ديدارش نايل مي‌شوند، ولي او را نمي‌شناسند. چه بسيار افرادي که سلام جان فزاي آن حضرت را مي‌شنوند و حتي به سلام حضرتش پاسخ مي‌گويند، اما صاحب سلام را نمي‌شناسند.

چه بسيار مردمي که امام زمان (عليه السلام) را در طول مراسم حج ديده‌اند، ولي نشناخته‌اند. چه بسيار افرادي که آن حضرت را به هنگام ظهورش به ياد مي‌آورند و مي‌گويند به خدا سوگند او را بارها در مکان‌هاي متعدد ديده‌ايم، اما نشناخته‌ايم: « به خدا سوگند که صاحب اين امر در مراسم حج هر سال حضور مي‌يابدو يکايک مردمان را مي‌بيند و مي‌شناسد، مردم نيز آن حضرت را مي‌بينند، ولي نمي‌شناسند.»

[24]

2- ديدار خاص (ملاقات همراه شناخت)

دانستيم که آن‌چه که عموم مردم در دوران غيبت امام عصر (عليه السلام)، از آن محروم مي‌مانند، شناخت آن حضرت است و نه ديدار او.

« إعلَم يا أخِي، إنَّ کُلَّ مُؤمِنٍ مُخلِصٍ يمکِنُ أن يرَي الإمامَ وَ لايعرِفُهُ»؛[25] «بدان اي برادرم، همانا براي هر مؤمن مخلصي اين امکان وجود دارد که امام را ببيند و او را نشناسد.»

در اين ميان، مهم آن است که انسان به چنان لياقتي دست يابد که به هنگام ديدار، امام خويش را بشناسد و از روي شناخت و معرفت عرض ارادت نمايد.

بزرگ‌مرداني چون سيد بن طاووس و حاج شيخ محمد علي فشندي به چنان درجه‌اي از صفا و صميميت دست يافته‌اند که حتي به نحوه‌ي راه رفتن امام و صداي پاي آن حضرت آشنايند و مي‌گويند: با امام زمان آن قدر آشنايم که حضرت را حتي از صداي کفش مبارکش مي‌شناسم.

[26]

دل‌باختگاني چون سيد عبدالکريم کفاش، چنان غرق عشق روي يار مي‌گردند که امام عصر (عليه السلام) هر هفته به ديدارشان مي‌آيند و ايشان را مي‌نوازند، چرا که به اعتراف خودشان: اگر هفته‌اي بر من بگذرد و روي مولايم را نبينم، به خدا سوگند که جان مي‌دهم.[27]

عارفاني چون آيت حق سيد علي آقاي قاضي، چنان مست شهود و معرفت مي‌گردند که هر روز به ديدار آن طلعت رشيد بار مي‌يابند و ناباوران را با اين گفتار تأديب مي‌کنند: کور است چشمي که صبح از خواب بيدار شود و در نظر نگاهش به امام زمان نيفتد.[28]

با نگاهي گذرا به شرح حال کساني که در طي دوران غيبت کبراي مولا امام زمان (عليه السلام) سعادت شرفيابي به محضرش را يافته و يا از کرامات و عنايات حضرتش بهره‌مند گشته‌اند، مي‌توان دريافت که ديدار امام زمان (عليه السلام) بيش از آن که به شخص، زمان يا مکاني خاص بستگي داشته باشد، به عوامل روحي و معنوي ويژه‌اي وابسته است که مهم‌ترين آن‌ها در حصول اين توفيق الهي، توجه قلبي، مواظبت عملي، رعايت تقوا و استمرار بر گونه‌اي خاص از عبادت خداوند و اطاعت اوليائش بوده است. با اين همه، نقش زمان‌هاي خاص چون شب‌هاي جمعه، نيمه‌ي شعبان، نيمه‌ي رجب، و مکان‌هايي خاص چون مکه‌ي مکرمه، مدينه‌ي منوره، مسجد سهله، مسجد کوفه، و مسجد جمکران را براي حصول ديدار خاص و ملاقات همراه با شناخت حضرت و بهره‌مندي از عنايات و الطاف ويژه‌ي آن حضرت، نبايد ناديده گرفت.

آخرين تحليل ما نکته‌اي عرفاني است، و آن اين که، در واقع امام (عليه السلام) را هيچ کس به آن‌گونه که هست درک نمي‌کند چرا که او در قالبي نگنجد. مرحوم حاج آقا اسماعيل دولابي از اين زاويه به اين مسئله‌ي عالي نگريست که فرمود: اين که در روايت آمده است که هر کس ادعاي مشاهده‌ي امام زمان عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف را کرد تکذيبش کنيد، به اين معناست که آن‌چه ديده است فقط پرتو مختصري از امام زمان عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف است و مطلب خيلي بالاتر از اين است. از طرف ديگر کسي که چيزي را ديد، نبايد به ديگران بگويد. لذا ما وظيفه‌ي تکذيب داريم، گرچه ممکن است راست بگويد.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:,

] [ 18:24 ] [ حسیــــــــن ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه